سریال سیب ممنوعه قسمت 369 دوبله فارسی
آدرس کانال یوتیوب مشکیمدیا
آدرس کانال مشکی کاناپه
...
آدرس کانال یوتیوب مشکی ترکی
آدرس کانال یوتیوب مشکی ترکیدو
آدرس کانال مشکی ترکیسه
...
آدرس کانال مشکی ترکی4
...
آدرس کانال تلگرامی:
داستان قسمت آخر سریال حکیماوغلو. آتش و ایپک عروسی میکنند؟
داستان قسمت آخر سریال معصومیت. اتفاق باورنکردنی: ادا با ایلکر عروسی میکند!
مریچ در پارک است و چاتای را میبیند. او با چاتای صحبت کرده و میگوید که حال کومرو این روزها خوب نیست. چاتای علت را می پرسد و مریچ میگوید که بهتر است خودش با کومرو صحبت کند. سپس سریع می رود تا چاتای از او حرف نکشد. فکر چاتای مشغول می شود.
او به شرکت رفته و وقتی با سداعی صحبت میکند ، سداعی میگوید که بهتر است چاتای از کومرو خبری بگیرد، زیرا ممکن است او مشکل جدی داشته باشد و دست به خودکشی بزند.
کومرو با مریچ تماس گرفته و میگوید که تصمیم دارد بچه را سقط کند.
او و مریچ با هم به مطب دکتر می روند و منتظر نوبت هستند. چاتای با کومرو تماس میگیرد. او احوال کومرو را پرسیده و کومرو میگوید که خوب است و نیازی به نگرانی و احوالپرسی چاتای ندارد. چاتای از اینکه رابطه آنها تا این حد به هم خورده است ابراز تأسف کرده و میگوید که ترجیح میداد مانند دو دوست باشند. او میگوید که هرگز بدی کومرو را نمیخواهد و هرزمان بخواهد میتواند با او صحبت کند. سپس تماس را قطع میکند. کومرو عصبی می شود. پرستار کومرو را صدا می ژند. کومرو داخل اتاق رفته، اما لحظه آخر پشیمان شده و بیرون می آید. او و مریچ به خانه میروند و کومرو به مریچ میگوید که تصمیم دارد بچه را نگه دارد. مریچ خوشحال شده و کومرو را بغل میکند. آسمان از داخل خانه آنها را در بالکن می بیند و نسبت به خوشحالی آنها کنجکاو می شود.
دوعان از ییلدیز میخواهد که برای شب آماده شود تا بیرون بروند. او برای ییلدیز لباس میفرستد. ییلدیز تصور میکند که آنها به قرار کاری می روند، اما دوعان میگوید که خیلی وقت است جایی نرفته اند و میخواهد برای خودشان وقت بگذارند. ییلدیز آماده شده و هنگام رفتن، دوعان یک سرویس جواهر به ییلدیز می دهد تا گردنش بیندازد. سپس میگوید که میخواهد او را با پرواز اختصاصی به وین به کنسرت اپرا ببرد. آنها بیرون آمده و سوار ماشین می روند تا به فرودگاه بروند. همان لحظه چاتای و اندر دم در هستند و از دیدن ییلدیز و دوعان که عاشقانه برخورد میکنند، عصبی می شود. آنها داخل خانه می روند و اندر میگوید که میتواند رفتار عاشقانه آنها را تحمل کند و ازدواج آنها در حال واقعی شدن است. چاتای چنین چیزی را قبول ندارد و میگوید که آنها برای حرص دادن او اینگونه رفتار میکنند.
شب مریچ از کومرو میخواهد با هم بیرون بروند. کومرو میگوید که حال ندارد و میخواهد استراحت کند.
مریچ با یکی از دوستانش به رستوران عمر می رود. او با دیدن عمر خودش را دوست کومرو معرفی کرده و از طرف کومرو ابراز تأسف میکند و میگوید که کومرو از کارش با عمر پشیمان است و همیشه از او تعریف میکند.عمر میگوید که کومرو او را فریب داده بود. سپس می رود.
آسمان برای هالیت جان موزیک گذاشته و با او بازی میکند. کومرو که نمیتواند بخوابد، کلافه شده و پیش آنها می رود. او ضبط را خاموش کرده و با آسمان بد رفتاری میکند و آنها را بی فرهنگ و سطح پایین می داند. سپس می رود. آسمان عصبی شده و به آیسل میگوید که به ییلدیز در مورد رفتار کومرو خبر میدهد تا با او برخورد کند.
روز بعد وقتی ییلدیز می آید، آسمان با ذوق در مورد سفر شب گذشته آنها سوال میکند. ییلدیز تعریف میکند که به وین رفته و دم صبح برگشته اند.
آسمان به ییلدیز میگوید که میداند او باردار است. ییلدیز چنین چیزی را انکار کرده و میگوید که باردار نیست و حتی در اتاق دوعان نیز نمیخوابد. آسمان متعجب می شود. سپس خبر میدهد که شب گذشته کومرو با او بدرفتاری کرده است. ییلدیز عصبانی شده و به اتاق کومرو می رود تا با او برخورد کند.
کومرو که دل درد دارد، با ییلدیز بحث میکند. او ناگهان خونریزی میکند. ییلدیز شوکه شده و متوجه می شود که کومرو باردار است. او سریع به کومرو کمک کرده و او را به بیمارستان می رساند. کومرو از ییلدیز میخواهد که به کسی چیزی نگوید.
کومرو بستری شده و وقتی ییلدیز به اتاق می رود،