سریال سیب ممنوعه قسمت 330 دوبله فارسی
آدرس کانال یوتیوب مشکیمدیا
آدرس کانال مشکی کاناپه
...
آدرس کانال یوتیوب مشکی ترکی
آدرس کانال یوتیوب مشکی ترکیدو
آدرس کانال مشکی ترکیسه
...
آدرس کانال مشکی ترکی4
...
آدرس کانال تلگرامی:
داستان قسمت آخر سریال حکیماوغلو. آتش و ایپک عروسی میکنند؟
داستان قسمت آخر سریال معصومیت. اتفاق باورنکردنی: ادا با ایلکر عروسی میکند!
زنی که در ویلای چاتای بود، با سداعی تماس میگیرد و خبر میدهد که دو نفر دم خانه آمده و سراغ چاتای را گرفته بودند. سداعی یادش می آید که چاتای به خاطر تماس مشکوک به تلفن خانه، از سداعی خواسته بود که کسی را در خانه ساکن کند.
شب در خانه، ییلدیز در مورد پیامک ناشناس به چاتای میگوید و تعریف میکند که آدرس خانه را پیدا کرده و به آنجا رفته بود، اما اشتباه کرده و از چاتای بابت شک کردن به او معذرت خواهی میکند. چاتای خودش را دلخور نشان میدهد و میگوید که دشمنانش برای او پاپوش درست کرده اند.
اندر به ملاقات انگین، کسی که برای او پاکت عکس آورده بود می رود. انگین میگوید که آن فرد در خانه سالمندان بوده و آدرسش را عوض کرده است. اندر از او میخواهد که آن شخص را پیدا کند.
روز بعد چاتای به ملاقات کومرو می رود و از او در مورد دادن شماره خانه به کسی سوال میکند. کومرو میگوید که با هیچکس در مورد خانه صحبت نکرده است. او سپس به جانان شک میکند و از نگهبان خانه درخواست میکند تا فیلمهای دوربین مدار بسته را برایش بفرستد. چتین موضوع را فهمیده و به دوعان میگوید. دوعان نیز فیلم ها را تحویل میگیرد تا چک کند.
وقتی که کومرو در فیلم، جانان را در حال چک کردن گوشی اش میبیند، عصبانی می شود. او جانان را به خانه دعوت میکند و کارت بانکی خود را به او میدهد تا برای خرید برود. وقتی جانان به فروشگاه می رود، کومرو ادعای دزدین کارتش را میکند و به فروشگاه رفته و با جانان دعوا میکند. جانان شوکه و خجالت زده می شود.
شب،جانان با عصبانیت به خانه کومرو می رود و بابت تهمتش با او دعوا میکند. جانان رو به دوعان میگوید که کومرو با چاتای رابطه دارد. کومرو با عصبانیت جانان را از خانه بیرون میکند. چتین پیش جانان رفته و به او یک چک میدهد و او را تهدید میکند که بابت این موضوع به کسی چیزی نگوید.
روز بعد، دوعان با اندر قرار میگذارد و به کافه می روند. دوعان در مورد سرمایهگذاری در شرکت، ابراز تمایل میکند.او قصد دارد با این کار اندر را به خود جذب کند تا به هدفش برسد. اندر میگوید که یک قرار ملاقات در شرکت ترتیب میدهد.
شب تولد هالیت جان است و ییلدیز، کومرو و دوعان را دعوت میکند. کومرو میگوید که نمیخواهد برود زیرا از ییلدیز خوشش نمی آید ، اما دوعان میگوید که باید بروند و از رفتارهای عجیب کومرو ایراد میگیرد. کومرو برای اینکه دوعان به او شک نکند، قبول کرده و برای رفتن حاضر می شود.
فیضا و پسرش اطلس نیز به تولد می روند. آسمان با دیدن فیضا حرصش میگیرد. بعد از فوت کردن شمع تولد، چاتای شروع به صحبت کرده و میگوید که کارهای حضانت هالیت جان را ترتیب داده است و اسم او را به عنوان پسرش به شناسنامه خود می آورد و در آینده نیز با بچه های خودش فرقی ندارد. همان لحظه کومرو و دوعان می رسند و کومرو با شنیدن حرفهای چاتای، کلافه می شود.
روز بعد،انگین به اندر خبر میدهد که آدرس خانه سالمندان جدیدی که آن شخص رفته است را پیدا کرده است. اندر و جانر به خانه سالمندان می روند و وارد اتاق می شوند.
چاتای با کومرو تماس میگیرد. او احساس میکند که کومرو دلخور است و از او میخواهد که به ویلا بروند تا صحبت کنند. او مطمئن است که ییلدیز دیگر به ویلا شک ندارد.
در خانه چاتای، ییلدیز داخل جیب کت چاتای، فاکتور خرید سپور مارکتی را که در محله ویلا بود پیدا میکند و متعجب می شود. او دوباره مشکوک و نگران شده و به تنهایی به سمت ویلا می رود. او گوشه ای پنهان می شود. چاتای به ویلا رسیده و کومرو در را باز میکند. چاتای کومرو را می بوسد و داخل می رود. ییلدیز شوکه و ناراحت می شود.