مولوی بهزاد فقهی سهشنبه شب بعد از نماز تراویح در مصلای بزرگ شهر خواف در جمع معتکفین به ایراد سخن پرداختند؛ که گزیدهی آن به شرح زیر است:
ذات الله را که سرچشمهی همهی نعمتهاست، بر این نعمت معنوی شکر میگوییم.
تمامی نعمتها، بزرگ و کوچک و آنچه از آن آگاهیم و آنچه از آن غافلیم همه از آن اوست.
الله متعال رو قدردانی میکنیم که ما را به یک ماه مبارک دیگر رساند و توفیق داد که یک جمع دینی داشته باشیم.
چرا زیر این سقف جمع شدیم؟
چرا این خانه باعث اجتماع قلوب ما شد؟
فقط و فقط به این خاطر که نسبت این خانه به سمت الله است.
ما عبادتهایی تنها با کمیت انجام نمیدهیم بلکه تلاش میکنیم که کیفیت نیز داشته باشد.
عبادت به روش احسان که رسول گرامی اسلام صلیاللهعلیهوسلم فرمودند: (أُعْبُد اللهَ كأنَّكَ تراه فَإنْ لمتكن تَراه فإنَّه يراك)
ما گویا الله رو دیدیم و برای او تشنه و گرسنه شدیم.
گویا الله رو دیدیم و فقط به خاطر او تشنگی رو تحمل کردیم.
آنچه که باعث میشود که در خلوت و دور از انظار عمومی هم نخوریم این است که ما الله را ناظر میبینیم.
ما نمیتوانیم الله رو با چشم ببینیم چرا که (لَا تُدْرِكُهُ الأبْصارُ) اما قلب ما، روح ما و وجدان ما در کنار این محافل، در کنار قرآن و در کنار پناه بردن به خانهی ربالعالمین، شهادت میدهند که ما الله را با چشم دل دیدیم.
قطعا الله این جمع رو میبیند و قطعا ملائکه این جمع رو احاطه کردهاند، و الله از ملائکه بهطور فخر میپرسد که آنها چه درخواستی داشتند؟
عبادت ملائکه فطری و غریزی است، و آنها انتخاب دیگری غیر از آن ندارند، اما من انسان با میل خودم این را انتخاب کردم، و این ارزشمند است.
این جوانانی که امروز مصداق (إنَّهُم فِتْيَةٌ آمَنُوا بِرَبِّهِم) شدند، زنجیر محبت الله رو به پا کردند، و در حالی که میتوانستند جایی دیگر باشند، میتوانستند لگام و افسار شخصیت خود را به دست نفس بسپارند، انتخاب کردند که در خانهی الله باشند.
شهوترانی و هوای نفس زن عزیز مصر رو از مقام بلندی که داشت به پایین کشاند و در مقابل مبارزه با نفس شخصی که داخل چاه بود را بر تخت عزیز مصر نشاند.