your browser not support this video

وقتی متین این حرف زد یهو به نیکا شلیک کردن منم اون موقع از خواب پاشدم دیدم همه چی الکی بود ولی من ترسیدم رفتم پیش نیکا خونه نبود ولی همه جا یه کو چولو کثیف بود بعد در زدن وقتی که درو زدن با کردم هیچکی نبود برگشتم دیدم که نیکا پیش من میگه اینجا خطر هست برو دیانا گفتم چه خطری آخه گفت برو منم با ترس گفتم باشههه میرم تا پارت ۳۴ بای