your browser not support this video

شمالی گفتی و شعر یادم اومد، مثل شیرین که بود فرهادم اومد، بلند گفتم آهای مردم چه ساده ان، یه باری رو دوش فریادم اومد، همه چیزا که یادم رفته بودن، همه اش چشم بسته از سر یادم اومد، خزر با ماهی ها و گیله مرداش، زنها و بچه ها و پیرمرداش، با اون گوش ماهیهای رنگ وارنگاش، همه ریزا و درشتا و بلنداش، شمالی بوی بارون داره کوزه ات، بذار مکتب بره طفل رفوزه ات، نرو خوش باش و قلک خالی بفروش، بذار پا رو زمین بردارش از روش، کمک کن تا خرابا رو بسازیم، برای ساختنش جون منم روش، برای ساختنش جون منم روش، همه دنیا فدای تاری از م