your browser not support this video

‎بسته‌اند انگار درهای حواس!‎بی تو از زندان خویشم در هراس.‎بسته‌ها را هم تو خواهی کرد باز،‎با توام از هر کلیدی بی‌نیاز.‎قفل هر حس را کلید انگشت تست،‎پس گشاد کار من در مشت تست.‎مشت خود بگشای تا من وا شوم،‎در دم از پنهان خود پیدا شوم.‎پنج حسّ خویش را پیدا کنم.‎بندهای شش جهت را وا کنم.*   *   *‎می‌گشاید دوست درهای مرا،‎می‌کند تعبیر، رؤیای مرا.‎بینی و چشم و زبان و گوش و پوست،‎پنج خطّ حامل آواز اوست.