میدوم پدر جیمین /چی واسه چی اخه یه جا واستا حرف بزن خوب جیمین /نمیتونم دانشگاه دیر میرسم خب کاری داشتی پدر جیمین /نه فقط میخواستم بهت بگم مواظب خودت باشی و موفق باشی فایتینگ جیمین/ممنون پدر من دیگه قطع میکنم خداحافظ....... بعد کلی دویدن رسید به دانشگاه یه نگاه کلی قبل اینکه وارد دانشگاه بشه به حیاط و دانشگاه انداخت و با لبخندی روی لبش وارد دانشگاه جدید شد از اونطرف توی کلاس اقای معلم شروع به حضور و غیاب کرد معلم/دونا دونا /حاضر معلم /ساشا ساشا /حاضر معلم /تهیونگ تهیونگ /حاضر اقا اجازه معلم /بگو تهیونگ لطغا وی صدام کنید معلم /باشه، جین جین/حاضر معلم /چااون وو چااون وو /حاضر معلم /جونگ کوک...... جونگ کوک_کوک مثل همیشه ته کلاس داشت چرت میزد وی که کنارش نشسته بود دستشو زد به بازوش تا ببدار بشه چشماشو باز کرد و رو به وی با عصبانیت گفت کوک/چته؟! وی با لحنی اروم که فقط کوک بشنوه/بابا معلم داره صدات میکنه کوک/اه حاضر معلم با پوزخندی / با که داشتی چرت میزدی کوک خیلی اروم /آمممم ببخشید معلم /چ.... چی نشنیدم دوباره بگو کوک باعصبانیت و صدای بلند/گفتم ببخشییییید...............جیمین پشت در کلاس بود و داشت سعی میکرد تا استرسش رو کنترل کنه و تاخواست که دسگیره ی در رو بگیره و باز کنه با صدای بلندی که از تو کلاس شنید دستش شروع به لرزش کرد ولی نتونست که همینطور پشت در وایسه پس پاشو به زمین کوبید و با اعتماد به نفس نفسشو تو سینه حبس کرد و دستگیره درو فشار داد و در باز شد و وارد کلاس شد همه بچه ها که با داد کوک نگاهشون به کوک بود با وارد شدن جیمین همه نگاه برگشت به سمت جیمین حتی کوکی که چهرش عصبانی بود با دیدن چهره جیمین اروم شد و همینطور بهش خیره شده بود جیمین رو به بچه های کلاس ایستاد و معلم گفت /اههه به کل یادم رفته یود تو باید دانش اموز جدید انتقالی باشی درسته جیمین به سرشو تکون داد به نشونه بله و معلم گفت /خب بچه ها این دانش اموز جدیده که تازه انتقالی گرفته بعد رو به جیمین خودتو معرفی کن لطفا جیمین اب دهنشو قورت داد و گفت /سلام اسم من جیمین، پارک جیمین و از دیدنتون خوشوقتم اومید وارم باقی منده ی سال خوبی رو کنار هم داشته باشیم لطفا هوامو داشته باشید ممنون جیمین تازه متوجه شده بود بچه همیطور دارن پچ پچ میکنن سرشو با خجالت پایین انداخت و چیزی نگفت... دونا داشت در گوش ساشا