#سفر_یا_خوبه_یا_عالیه
یکجایی خواندم: کاش رزق آدمی در سفر کردن بود و عجیب به آن فکر کردم و عجیب آن را دوست داشتم.
واقعا کاش میشد سفر کرد و از هر لحظهی زیستن لذت برد و جای جای جهان را دید و نگران امرار معاش هم نبود!
کاش میشد هرچه دورتر شد و به مکانهای ندیده و شهرهای نرفته سفر کرد و آدمهای غریبهی بیشتری را دید و به خانههای فرسودهی بیشتری نگاه کرد و داستانهای شگفتانگیز بیشتری شنید و دائما شگفتزده بود.
کاش میشد هیچجایی نماند و همیشه بار سفر را بست و از همه جا بیرون زد و با همهکس وداع کرد و به هیچ چیز و هیچکس و هیچجایی تعلق نداشت!
واقعا کاش رزق و روزی آدمی در سفر کردن و نماندن و دائما کوچ کردن بود.
رنج است که آدمی دوست داشتهباشد که برود و سفر کند و دور شود اما نشود و آنقدر ریشه دواندهباشد تمام این سالها و آنقدر اینسالها ریشه دواندهباشند در او که هربار که قصد رفتن کرد، به جایی و کسی و مسئولیتی گیر کند
آموزش گویندگی و فن بیان
گویان رسانه