your browser not support this video

در این بصری، شاعر به تنهایی و انزوا خود در شب عاشورا اشاره می‌کند و اظهار می‌کند که از عطش و تشنگی برای دیدن لب های عزیزش واپسین دم هایش، دچار هرج و مرج و تنگی جان شده است. او با تلخی و اندوه به آب می نگرد تا احساسات و افکار خود را در پرده های تاریک شب عاشورا برای خودش رفع کند. این افسانه های عاشورا نمایانگر انزوا و درماندگی شاعر در این شب پرفراز و نشیب است.