موسی با زنی باردار تصادف میکند و موجب سقط بچه او میشود و بهعلت عدم توانایی برای پرداخت دیه به زندان میافتد. فرشته، همسر موسی برای آزادی شوهرش، شب و روز تلاش میکند. او صبحها با وانت شوهرش به میدان ترهبار میرود و با فروش میوه درآمدی بهدست میآورد. فرشته ظهر به محل کار خود میرود و تا شب مشغول کار است ولی نمیتواند پول زیادی برای آزادی شوهرش جمع کند. او بهسراغ خانوادهای که با آنها تصادف کرده میرود ولی آنها حاضر به رضایت نمیشوند...