شادمانی عمیق امام سجاد علیه السّلام از باور مؤمنین به مسئلهی رجعت:
《خندهی بلند》 چیزی است که در میان اهل بیت علیهم السّلام کاملن غیر معمول بوده است.
دقت کنید که «خندهی بلند» از امام معصومی سر زده است که ایشان یکی از پنج بسیار گریه کنندهی تاریخ بشریت است و هرگز غذایی مقابل ایشان نهاده نشد مگر آنکه اشک از چشمان ایشان فوران میشد و حضرت زین العابدین شخصیتی بودند که پس از مصیبتهای کربلا و شام هرگز نمیخندید و تبسّم از ایشان به ندرت دیده میشد چه رسد به خندهی بلند!
«خندهی بلند» از امام در حالی سر زده که فرزند گرامی ایشان از بیماری رنج میکشیده است و ایشان در مکان مهمی چون سرزمین منا و در جمع حاجیان بودهاند.
از همهی این نکات در مییابیم که خندیدن به صدای بلند برای اظهار و ابراز خوشحالی از موضوعی، با وجود شرایطی که ذکر شد نشان از عظمت و اهمیت فوق العاده شدید موضوع رجعت در نزد اهل بیت علیهم السّلام دارد، و اینکه تا چه اندازه قلوب آن بزرگواران از توجه مؤمنین به این مسئله بسیار خرسند و خوشحال میشود.
و زمانی که از شادی قلب حضرت امام زین العابدین علیه السّلام تنها به جهت سؤال از موضوع رجعت و مشاهدهی کسانی که از آن خبر دارند آگاه میشویم، چگونه خواهد بود آنگاه که مؤمنین در این باره مطالعه و مباحثه کنند و احادیث رجعت راپخش کنند و برای ظهور دعا کنند
ان شاء الله ما هم از کسانی خواهیم شد که موجبات شادی قلب امام زمانمان را فراهم میکنند:
از امام باقر علیه السلام روایت شده که ایشان فرمود: من در منا بیمار بودم و پدرم (امام سجّاد) علیه السلام کنارم بود که خدمتکار نزد ایشان آمد و گفت: گروهی از عراقیها اینجا هستند و از شما اجازه دیدار میخواهند. پدرم فرمود: ایشان را به داخل خیمه ببر. و خود نیز به سوی آنان برخاست و بر ایشان وارد شد.
چیزی نگذشت که صدای خندهی بلند پدرم را شنیدم. از خندهی ایشان در آن حالی که من داشتم ناراحت و غمگین شدم.
پس از مدتی پدرم به نزد من بازگشت و فرمود: ای اباجعفر، گویا در دلت از خندهی من غمگین شدی. عرض کردم: چه بود که از آن خنده بر شما غالب شد فدایت گردم؟
فرمود: آن عراقیها از من دربارهی امری پرسیدند که پدران و گذشتگان تو در حالی از دنیا رفتند که به آن ایمان و اقرار داشتند.