یامان: دیگه بیشتر از این حرفی نزن که بعدا پشیمون بشی
داری بیهوده یه ادم بیگناه رو مقصر میکنی
آینور: به نظرم شما حق داری آکچا خانوم
آکچا: ساکت شو دخترم ساکت شو
اشتباه در موردت فکر کردم ناحقی کردم در موردت اما دیگه به حرفت اعتماد دارم
مرد تاجر: توافق کردیم یامان بی
ادریس: اینه تو تموم شدی یامان کریملی
یامان: الان تو رو شناختم زهیر کارا تاجر هستی تو
ندیم: از تو خیلی خوشم میاد
نانا: به تو هیچ وقت اینجوری نگاه نکردم
نگاه هم نمیکنم
یامان: خدا لعنت کنه
فرید: ماشینش رو سوخته پیدا کردیم از این تصادف جون سالم بدر بردن متاسفانه امکان نداره