یامان: عین یه عروسک بازی
نمیخواد مگه زوره
مادر خواستگار: دخترمون نانا هم خیلی خوشگله
خواستگار: واقعا همینطوره
نانا: من اصلا جوری که نشون میدم نیستم
دست و پا چلفتی ام بی دقت هستم
مادر خواستگار: خیلی حساسی مشخصه
نانا: کسایی که منو میشناسن میگن بی روح هستی بی احساس هستی
انسانها رو دیوانه میکنم
آکچا: دخترم
نانا: یابان بی همیشه چی میگه به من
تو یه دیوونه بز لجبازی
مادر خواستگار: توی تایم های خالی چی کار میکنی؟
نانا: تیراندازی میکنم از درخت بالا میرم اسب سوار خوبی هستم بعد هم خیلی خوب ادم ها رو کتک میزنم
خواستگار: من آدم سخت رو دوست دارم
یامان: با من میای
نانا: البته الان
یامان: کسی نمیتونه تو رو مجبور به انجام کاری رو که نمیخوای بکنه
اجازه نمیدم اصلا