فراهانی از بچه های یگان هوایی سپاه بود که به گردان توحید پیوسته بود، در روز دوم مسمومیت در نقاهتگاه تختی حادثه را چنین شرح داد:
«ما منتظر وسیله بازگشت بودیم که 3 تا هواپیما آمدند، بمب در 8 متری ما اصابت کرد و دودی بلند شد چون ماسک را تحویل داده بودیم مقدار زیادی گاز تنفس کردیم. در دقایق اول هیچ علامتی نداشتم. بیست دقیقه بعد بهتدریج سرگیجه، تهوع، استفراغ و سوزش چشمها شروع شد، سپس استفراغ زیادی کردم. الآن چشمانم باز نمیشود و احساس تورم زیاد در حنجره دارم و به سختی نفس میکشم و حتی آب به زحمت از گلویم رد میشود و دستم پر از تاول شده است. . . اگر خوب شوم بازهم در جبهه های حق علیه باطل شرکت میکنم و تا جایی که جان در بدن دارم به امام خود لبیک میگویم.»
ایشان گرفتاری شدید حنجره داشت و دچار حملات شدید و طولانی سرفه میشد. ایشان چند روز پس از انتقال به بیمارستان قلب تهران به شهادت رسید.