your browser not support this video

عنوان: (گزیده‌ای از قسمت چهاردهم فصل دوم) -من انگار صدها هزار چشم بودم و این چشم‌ها در تمام ذرات هستی وجود داشت... -مثل قطره جوهری که از یک قطره چکان بچکانی در یک ظرف بزرگ مثلا استخر که آن قطره می‌رود و همه جا پخش می‌شود؛ -حالا آن قطره آب که من بودم و بصورت روح از جسمم بیرون آمده بودم، من اینطور در تمام کائنات منتشر شدم... #زندگی_پس_از_زندگی #عباس_موزون #فصل_۲_قسمت_۱۴ #محمد_زمانی‌قلعه #تجربه_نزدیک_به_مرگ @abbas_mowzoon