ترجمه فراگمان قسمت 648
نانا: من کاری کردم که باعث ناراحتیتون شده؟
جنت: همه آرامش ما بهم ریخت
نانا: اما دیگه خطر از بین رفته
جنت: از ببن نرفته دخترم. نرفته. خطر اصلی تویی. یعنی اینطور بگم که مسافر باید به راهش ادامه بده و بره
پویراز: تو واقعا دیوونهای
نانا: تصمیم رو گرفتم ،موضوع بسته شد
جنت: چرا عصبانی هستی؟ یالا به مادر جونت بگو؟
پویراز: چونکه میرن
یوسف: من خیلی دلتنگت میشم داداش پویراز
پویراز : منم همینطور دلاور
ما رو آتیش زدی و نابود کردی، عرق کردیم
یوسف: والا عین اژدها شدم الان از دهم آتیش میاد بیرون
نانا: فلفل رو زیاد ریختم
پویراز: متفاوت بود ... مثل تو ،ولی قشنگ بود.
نرین