شب چله بود. ته دریا ماهی پير دوازده هزار تا از بچهها و نوههایش را دور خودش جمع کرده بود و برای آنها قصه میگفت: «یکی بود یکی نبود. یک ماهی سياه کوچولو بود که با مادرش در جویباری زندگی میکرد. این جویبار از دیوارهای سنگیِ کوه، بيرون می زد و ته دره روان میشد...
ماهی سیاه کوچولو
اثر: صمد بهرنگی
موسیقی: اسفندیار منفردزاده