your browser not support this video

مشک و #سقا سیر شد از #جگر گرم من هیچ به جز آب نیست لذت و دلخواه من درشکنم کوزه را پاره کنم #مشک را روی به دریا نهم نیست جز این راه من چند شود تر زمین از مدد اشک من چند بسوزد فلک از تبش و آه من چند بگوید دلم وای دلم وای #دل چند بگوید لبم راز شهنشاه من رو سوی بحری کز او هر نفسی #موج موج آمد و اندرربود خیمه و خرگاه من #خرمن من گر بسوخت باک ندارم خوشم صد چو مرا بس بود خرمن آن ماه من گفت کسی کاین #سماع جاه و #ادب کم کند جاه نخواهم که #عشق در دو #جهان جاه من