در یک روز آفتابی و صاف، یک پسر جوان با یک ماشین بازی جدید بازی میکرد. این ماشین با طرحی خاص و شگفتانگیز سفید رنگ بود و دقیقاً مورد علاقهی پسر بود. او از سرعت و هیجان بازی ماشین لذت میبرد و هر براندن آن احساس آزادی و شادی را به او القا میکرد.
ماشین بازی بر روی جادههای پرترافیک شهر حرکت میکرد و پسر با مهارت و زبانهای حرفهای ماشین را کنترل میکرد. او هیجان زده و شاد بود و هیچ مشکلی برای او مهم نبود. او فقط میخواست با ماشین خود به سرعت حرکت کند و لحظاتی پر از هیجان را تجربه کند.
بازی ماشین برای او یک فرصت برای فرار از زندگی روزمره بود و او هر لحظه آن را لذت میبرد. این بازی برای او یک راه زندگی بود و او به هیچ وجه از آن دست برنمیداشت.b7PQs