your browser not support this video

السون ولسون خدا ما را به همدیگه برسون از این شهر به اون شهر میرم دنبال یار پرسون پرسون شب و هر شب دل من برام در وصف تنهائی میخونه میترسم تا به دیدارش دل زارم روی دستم بمونه دل زارم روی دستم بمونه از اون زمان از اون زمان که تو چشاش شدم اسیر از اون زمان که این دل زد و به نامش افتاد قرعهء عشق پاکم خورد و به نامش افتاد دلم در انتظار بجز دیدن روی تو هیچ آرزو نداره