كَلَّا إِذَا بَلَغَتِ التَّرَاقِيَ ﴿٢٦﴾
این چنین نیست [که می پندارد]، هنگامی که جان به گلوگاه رسد
وَقِيلَ مَنْ ۜ رَاقٍ ﴿٢٧﴾
و [کسان بیمار] گویند: درمان کننده این بیمار کیست؟ (۲۷)
وَظَنَّ أَنَّهُ الْفِرَاقُ ﴿٢٨﴾
و [بیمار] یقین می کند [که با رسیدن جان به گلوگاه] زمان جدایی [از دنیا، ثروت، زن و فرزند] فرا رسیده است! (۲۸)
وَالْتَفَّتِ السَّاقُ بِالسَّاقِ ﴿٢٩﴾
و [از سختی جان کندن] ساق به ساق به هم پیچد؛ (۲۹)
إِلَىٰ رَبِّكَ يَوْمَئِذٍ الْمَسَاقُ ﴿٣٠﴾
آن روز، روز سوق و مسیر به سوی پروردگار توست. (۳۰)