مثل یک رنگین کمون هفت رنگ؛ سرگذشت زندگیمون رنگ رنگ ای صمیمی ای قدیمی هم قطار، در دل شب شبنم عشقی بکار! شهر شب با مردم چشمک زنش؛ غصه هامو ریخته توی دامنش ازدحام کوچه های بی کسی؛ پر شده از یک بغل دلواپسی این منم دلواپس بود و نبود؛ از غم ای کاش ها چشمم کبود! تا به کی از آرزوهامون جدا؟ با تو هستم با تو مستم ای خد وحید