your browser not support this video

بازهم خودتحقیری و تحلیل فانتزی ما ۲ مدل خودتحقیری در سیاست داریم که ریشه هردوی آنها یکی است. دسته اول کسانی‌اند که غرق در واقعیت‌اند و هیچ توجهی به آرمان‌ها و ارزش‌ها و به تعبیر دیگر اهداف متعالی‌تر ندارند. این گروه واقعیت را می‌بینند اما هدف و مسیر و حرکت را نمی‌بینند. اینها عمدتا واقعگرا هستند نه واقع‌بین. اینها چون هیچ آرمانی ندارند و جز ظاهر وضع موجود، هیچ نمی‌بینند، زرق‌وبرق دیگران برایشان می‌شود هدف و همواره حس عقب‌ماندن دارند. به این گروه در ادبیات رایج گفته می‌شود غربزده‌ها. اما دسته دوم کسانی‌اند که آرمان را می‌بینند و واقعیت را نمی‌بینند. به سخن دیگر، غرق در آرمان هستند و متوجه نیستند در چه نقطه‌ای هستند و چه مسیری را طی کرده‌اند و چطور باید به نقطه آرمانی برسند. اینها نیز به تعبیر رهبرانقلاب دچار توهم‌اند؛ چون نمی‌توانند واقعیت را با آرمان جمع کنند. اینها مقابل دسته اول و غربزده‌ها هستند؛ ولی در عمل سرنوشت‌شان همان خودتحقیری است. سخن این متن درباره دسته دوم است. دسته اول تکلیف‌شان روشن است. لکنت تحلیلی‌شان بیش از آنکه ناشی از استدلال باشد ناشی از استرس است. اما دسته دوم... تطبیق دسته دوم در ماجرای ترور شهید اسماعیل هنیه و نمونه‌های مشابه چیست؟ درحالی‌که اجماع ملی از چپ و راست و همه مسئولان کشور در انتقام سخت و خونخواهی آشکار است، برخی از سر همین خطا دچار اشتباهات تودرتو و جبران‌ناپذیر می‌شوند؛ اشتباهاتی که ممکن است ناخواسته پروژه ترور را کامل کند.