چه بگویم که نگفته هم پیداست عمر پر گوهر ما بی او بی پروبال است تمام هستی من تو نگاه تو خلاصه می شود اما دیگر نمی شود او را دید او رفت که انگار قرار نبود برود اما دیدم از دور او را خندان بود خوشحال به نظر میومد او لباس سفید بخت پوشیده بود قرار کنارش باشم ولی من در تلخ ترین قسمت دنیا ایستاده بودم و شیر siavas 24