در کتاب ناصر چشم آذر - خواهران غریب داستان یک پسر جوان به نام ناصر است که برای گذراندن تعطیلات به دهی دورافتاده میرود. او در این ده با خواهرانی غریب آشنا میشود که از جامعه دور و تنها زندگی میکنند. ناصر در این ده زندگی جدید و متفاوتی را تجربه میکند که باعث تغییر ویژهای در دیدگاه و اندیشههایش میشود. این داستان در مورد ترک از ده و ارتباط انسان با محیط زیست و افراد غیرقابل دسترس است.