یک دختر در بندرعباس زندگی میکند و هر روز صبح زود به سمت ساحل میرود. او با دیدن امواج دریا، بوی تندنویسی کف خاک و صدای آواز مردمان درگیر با کارهای صبحگاهی خود، احساس آرامش و خوشی میکند. او پس از پوشیدن مانتوی اسموک شده خود برای حفظ عفت و پوشاکش، دوربین خود را برمیدار...