در روزهای سخت زمانی که رضا بهرام به عنوان یک ذغال فروش در حال کسب درآمد بود، احساس میکرد که باید یا به مکانی مقدس مانند بهشت زهرا بروید و از خدا کمک بخواهد یا به برج میلاد برود و از بلندی های شهر نگاهی به زندگی انسانها بیندازد تا از دور به مشکلاتشان پایان دهد. این دو انتخاب نمایانگر تضاد درونی و ابهام در رضا بود که در شرایط دشوار باید تصمیمی صحیح بگیرد.