داستان ششم: کوشکی و دلبر نوشتهٔ سیامک انصاری، داستان تلخ و غمانگیز یک عشق ممنوعه بین کشاورز جوانی به نام کوشکی و دختر زیبا و خطرناکی به نام دلبر است. این داستان به واقعیتهای تاریخی و اجتماعی زندگی روستایی در ایران اشاره دارد و با زبان زیبا و دلنشین خواننده را به دنیایی از احساسات و انسانیت میبرد.