your browser not support this video

در یک روز آفتابی و زیبا، حامد آهنگی، پسر جوانی که از شهر دور واقع در روستایی زندگی می‌کند، برای دیدار با مادر عمو پورنگ به شهر می‌رود. مادر عمو پورنگ، یک زن مهربان و مهمان‌نواز، با گرمایش و لبخندی دائمی در انتظار اوست. حامد با آرامش و سکوت روستایی خود، از دیدن مادر عمو پورنگ لذت می‌برد و از داستان‌ها و خاطرات قدیمی او با دهکده و مردمانش شنوایی می‌کند. این دیدار برای حامد یک فرصت است تا از لحظات زیبای آرامش و آرامش برایش بیاورد و از این طریق، ارتباط خود با ریشه‌ها و فرهنگ خانوادگی خود را تقویت کند.