زن روی زمین بلند میشود و ناگهان یک مار زنده برقرار میشود. صدای شیشهای و برای بشتاب عمیق از گلوی زن پر میشود. زن همه قوایش را از دست میدهد و در حال ترس و نفرت به صورتهای شورشی مار نگاه میکند که چاقوی علامت دار را در دست دارد. ترس عمیق زن را فرو میبرد و میترساند که گمشده شود.