در این قسمت از داستان، شخصیت اصلی به نام جولیا در حال فرار از یک قاتل خطرناک است. او تازه فهمیده که آخرین کلمات پدرش، که قبل از گم شدن او بوده، یک رمز مهم نزدیک به مرگ بودهاند. جولیا برای پیدا کردن پاسخ، باید به دنبال پیوستهها و نشانههایی بگردد که پدرش پنهان کرده بوده است. اما با گذشت زمان، جولیا متوجه میشود که این راه خطرناکتر از آن چه فکر میکرده بوده و او باید با شرارت قاتل مقابله کند تا راز خانوادگی خود را آشکار کند.