فرنگیس شنتیا نرو / تو را به جان گل هایت نرو / تو را به چهارگوشه طاهر آن انزوای گیج بهار / تو را به حرمت اشک چمدانت را کنارهمین استخوان های زانو زده خالی کن / می خواهی مرا جا بگذاری در اشک ؟ / جا بگذاری در خون ؟ جا بگذاری در شهری که بر بغض پینه بسته اش تفنگ کشیده اند ؟