در بخش ۴۵ از کتاب کیمیا ، تهدید بهاره و خانواده اش توسط شخصی به نام آرش روایت میشود. او به نقشهها و آرزوهای تهدید کنندهای برای آنها اشاره میکند و برای رها و خانوادهاش خطرناک است. این تهدید باعث افزایش تازهای بر روی مسیر هدفمندی است که رها برای پیگیری رویاهایش ترسیم کرده است و او را به چالش میکشد.