your browser not support this video

این حکایت داستان دو پهلوان به نام‌های جهان و تختی را روایت می‌کند که به هر دو یک زن به نام فاطمه می‌پسندد. اما او تصمیم می‌گیرد فقط با یکی از آن‌ها ازدواج کند. تختی به دنبال چاره‌ای برای این موضوع است و در نهایت تصمیم می‌گیرد به جهان بگوید که اگر در مسابقه‌ای موفق باشد، او از فاطمه متنفر خواهد شد. اما جهان در مسابقه برنده می‌شود و تختی ناچار به قبول شرایط او می‌شود. این حکایت نشان‌دهنده هوش، استراتژی و شجاعت پهلوانان است.