your browser not support this video

یه شب بود که چشماش گرفتار بلام کرد منو غم نشینه هزارون غصه هام کرد برام از وفا گفت رو سینه ام قسم خورد منو عاشقونه تا اوج آسمون برد برام از وفا گفت رو سینه ام قسم خورد منو عاشقونه تا اوج آسمون برد عزیزم کجایی توی این تنهایی دستامو بگیری گفتی یه عمر با مایی بی خبر گذاشتیم رفتی تو از کنارم عکسای تو خونم شد یکی یادگارم بی تو بهار همیشه برام مثل خزونه گلای باغچه خشک و دلم بی همزبونه هوای سینه ابری پر درد و پر ز آهه فریاد دل همیشه این بود که بی گناهه بیا تا باز دوباره بهار بیاد به خونم بیا که خوب میدونی من عاشقی دیوونم تویی عزیز جونم دوریت برام عذابه