این داستان معروف درباره یک پادشاه است که به دغدغه بیش از حد از نظر دیگران و ظاهر خود دچار می شود. او به یک ساحر مراجعه کرده و لباس جدیدی را خریداری می کند که به گفته ساحر، تنها افراد با هوش و با دانش می توانند آن را ببینند. پادشاه با لباس جدید خود در میان مردم قرار می گیرد، اما هیچ کس جز او نمی تواند این لباس را ببیند. این داستان به زیبایی و تاثیر قدرت و تعصب بر خلق بیان می دهد و یادآوری می کند که باید به جای فضایل ظاهری، به فضایل باطنی انسان ها توجه کرد.