برای دکتر شفیعی کدکنی:
بغض صدای خسته من باز می شود
باران درد و غصه ام آغاز می شود
در سنگلاخ حادثه، آکنده از هراس
نبض چراغ و آینه ناساز می شود
آیینه ای شکسته صدا با هجای مرگ
زخم زمانه بر لبم آواز می شود
در شهر بی نجابت و اقلیم نحس درد
هنجار کور شحنگی ابراز می شود ...
شعر: محمد فرهمند سرابی