خلاصه داستان:
شش ماه از حوادث ناگواری که نوار ویدیوئی و روح “سامارا” بوجودآورده بود می گذرد و اکنون “راشل” بهمراه پسرش “ایدن” از شهر سیاتل عازم محل دیگری شده تا زندگی تازه و آرامی را آغاز کنند. “راشل” در آنجا شغل جدیدی در یک روزنامه محلی پیدا می کند. اما چندی بعد قتل فجیع یک نوجوان در این منطقه رخ می دهد و نوار ویدیوئی در محل قتل پیدا می شود. روح “سامارا” اکنون بطور مستقیم و بدون نیاز به نوار ویدیوئی جنایتهای خود را مجدداً آغازکرده و تصمیم دارد با تسخیر بدن “ایدن” مجدداً به زندگی برگردد و…