احساس میکنم بابابزرگم رو از نزدیک میشناختین
از نزدیک تر هم نزدیک
من اصلا نتونستم خودش رو بشناسم
شاید هنوز هم نگذشته
گفتن کورکمازر، یعنی بلا گفتن
فیرات بخشی از کاره که فقط دیده میشه
اگه عزیز نیاد یه کلمه هم از دهنم نمیشنوین
ایشالا خدا همه مون رو از شر اون مرد محافظت کنه
باید مامانت رو قایم کنیم کرم
به فکرم میاد که انگار که توی گذشته خانواده مون چیزای تاریکی هستش
برگه هایی که به بابام دادی
چی سر برگه ها اومده؟!
پاره ای چیزی شدن؟!
از کی گرفتی فیرات؟!
از صالح بابا..