آغار ما تویی و سرانجام ما تویی
بی تو مسیر عشق به آخر نمیرسد
بر سر در سرای محبت نوشته اند
با سر کسی به محضر دلبر نمیرسد
در راه جابر این همه عمار و میثم است
در راه جابر این همه عمار و میثم است
باز این چه شورش است که در خلق عالم است
باز این چه شورش است که در خلق عالم است
سالار هر مبارزه بی ادعا حسین
ای کشته ی وحوش مقدس نما حسین
ای کشته ی وحوش مقدس نما حسین
در جهان گذرایی که مسافر باشی
وقت جبران نشستن شده برخیز و بیا
اربعین است در آن هوش که جابر باشی
در مسیری که در آن یار طلب کرده تو را
شرط اول قدم آن است که ناصر باشی
چه کریم است اگه حر به شبی میبردت
چه کریم است اگه حر به شبی میبردت
تا که هم پای حبیب بن مظاهر باشی
کربلای تو همینجاست همین امروز است
کربلای تو همینجاست همین امروز است
عهد کن با ولی عصر معاصر باشی
در دل اگر که گندم ری کشته ای نیا
خود را به پای درهم اگر کشته ای نیا
نورش نصیب قلب منافق نمی شود
دلبسته ی مقام که عاشق نمی شود
جای نشستن است مگر زیر نام تو
بی رگ چگونه دم بزنم از قیام تو
این دست ها که چوب علم را گرفته اند
بی شک چنین گلوی ستم را گرفته اند
در کشتی نجات خدا ناخدا حسین
راز به هم تنیدن دل های ما حسین
حب الحسین یجمعنا شد نشان ما
در خیمه حسین یکی شد زبان ما
محشر کبری به پا کرد است آن ذبح عظیم
بار بربندید بار بربندید بسم الله الرحمن الرحیم