خلاصه داستان:
“یشواردان ریچارد” زندگی ثروتمندانه ای همراه همسرش و دو پسرش “راهول” و “روهان” دارد. راهول پسرخوانده ی این خانواده است، اما آن ها همچون پسر خودشان با او رفتار می کنند. آن ها به دنبال یک عروس مناسب برای پسر بزرگشان، راهول هستند، و دختری جوان بنام “ناینا” را برای او پیدا می کنند. اما راهول با وجود مخالفت خانواده اش، عاشق دختر دیگری شده است و…