جانِ دلم؛ تویی آرامِ دلمهمه شب، میلِ تو دارم بیقرارم… تویی ماهِ شبِ تارم پر زده دل؛ از تماشای تو و آن دو چشمانِ سیاهتنگاهت… شنیدنِ صدایت… من گرفتارم و مجنونم و لیلای منی! تو همان لحظه ی شیرین؛ توو رویای منی… تو با شیرین زبانی؛ مرا عاشقترم کن تو هنرمندی و جادوگر چشمان منی!تو قرار و نفس و این دلِ شیدای منی…بی قرارت شدم من، بی بال و پرم کن