با بعضیها حال آدم یک جوری میشود؛
یک جورِخوب!
از آن خوبهایی که شبیه خوردن آب یخ وسط گرمای تابستان است، یا شاید هم شبیه خوردن گوجه سبز با نمک است که به تلخی هم نمیزند،
شبیه قدم زدن در زیر باران!
میدانی آدم خیالش یک جورِخاص راحت است، راحت از آنکه خوبیشان هیچوقت تهنشین نمیشود.
این جور آدمها شبیه فرش رنگ به رنگ نمیشوند، شبیه باران میمانند؛
همین قدر لطیف،
همین قدر آرام،
همین قدر دلنشین...