your browser not support this video

تو دنيايي كه من هستم نه خونريزي نه جنگيه كي ميفهمه كه اين احساس چه احساس قشنگيه من هر وقت كه زمين خوردم از افتادن نترسيدم براي حال امروزم يه عمر مردونه جنگيدم نميبينم ولي خوبم شبيه كوه مغرورم چقدر اين حالو دوست دارم كه از اين آدما دورم صداي سرد آدمها پره ترديد و تشويشه چقدر خوبه نمي بينم كه آب هم دست آتيشه شنيدم كه دل دريا غروبا خيلي ميگيره همون بهتر نمي بينم تبر با ريشه درگيره خدا برام نوشته كه با قلبم عاشقش باشم با عشقش انتخابم كرد تا من غرق تمنا شم