درواقع، افرادی که اندیشه های سنتی دارند، فعالیت های بازاریابی را همیشه در قلمرو استراتژی بازاریابی رانشی تلقی نموده اند که در آن بازاریابان تبلیغات و پیامهای بازاریابی را برای مصرفکنندگان در نظر می گیرند. این موضوع بر اساس پارامترهای گسترده، وسیع و همچنین عمیق مانند جمعیتشناسی، جنسیت، سطح درآمد، جغرافیا و برخی از مشخصات شخصی مصرفکننده صورت گرفته است.
با این حال، در سالهای اخیر، استقبال به استراتژی بازاریابی کششی نیز افزایش پیدا کرده است درحالیکه بازاریابان از «هل دادن و رانش» محصولات خود به مشتری دست بر نمیدارند و به جای آن، مصرفکنندگان را به خرید محصولات و مصرف برند بر اساس قابلیتهای پیشگیرانه و فعال جذب میکنند.
نحوه عمل به این گونه است که بازاریابان شروع به تهیه پایگاه دادههای مصرفکننده کرده و سپس طبقهبندیها و دستهبندیهای مختلف را که قبلا شرح داده شد، تعیین میکنند و سپس شروع به استفاده از دادههای انبوه جهت پیشبینی خرید بعدی مصرفکنندگان میکنند. به عبارت دیگر، در مقایسه با استراتژی بازاریابی سنتی و رانشی که در آن محصولات و برندها در ابتدا تعیین شده و سپس مصرفکنندگان مورد هدف قرار میگیرند، رویکرد استراتژی بازاریابی کششی کاملا متفاوت است، به این معنا که مصرفکنندگان و رفتار مصرفکنندگی آنها در آینده پیش بینی میشود.
این نکته نیز حائز اهمیت است و فعالان حوزه بازاریابی باید بدانند که فرآیند بازاریابی، در جایی که بازاریابان قدرت پیشبینی تغییرات ترجیحات و رفتار مصرف کننده را دارند و درک درستی از اهداف مصرف کنندگان در آینده دارند، می توانند مزیت های رقابتی بسیاری خلق کنند. این موضوع باعث می شود تا تفاوت هایی بین استراتژی بازاریابی رانشی و سنتی