your browser not support this video

به گزارش اختصاصی خبرنگار رکنا ، مادر آیلار پای تلویزیون خوابش برده بود.کلید خانه اما روی در بود.منتظر بود که آیلار 8 ساله از راه برسد و کلید را در قفل بچرخاند و وارد خانه شود.مثل هر شب خودش را در آغوش او جای دهد و تا صبح کنار هم بخوابند. اما این ها تنها تصور خامی بود که با مرگ مرموز دختر 8 ساله بندرعباسی یک فاجعه پایان گرفت.صبح روز 28 آبان ماه با صدای فریادهای همسرش از خواب پرید.همسرش آیلار را در آغوش گرفته بود و در قاب در ایستاده بود.دست های آیلار سرد بود.پدر رنگ پریده بود و لب هایش می لرزید.با دستهای لرزان آیلار را روی زمین گذاشت.مادر آیلار شوکه شده بود.پلک که می زد سیلاب اشک هایش سرازیر می شد.بالای سر دخترکش نشست و دستان او را در دستش گرفت و تند تند بوسید.پشت سر هم آیلار را صدا می زد و با صدایی که از اضطراب می لرزید به او می گفت دست مامان را فشار بده.پدر به آیلار تنفس مصنوعی داد.آیلار اما نفس نمی کشید.همسایه ها با جیغ و فریاد مادر و پدر آیلار از وقوع یک فاجعه با خبر شدند و اورژانس را خبر کردند.آیلار دو ساعتی می شد که به کام مرگ فرو رفته بود. «روی زانو نشسته بود و سرش را تکیه داده بود به میله ای که روی پشت بام است.دست هایش اما باز بود.از بینی و دهانش خون بیرون زده بود.» این اولین حرف هایی بود که پدر آیلار در توصیف صحنه ای که روی پشت بام خانه شان در بندرعباس دیده بود زد.مادر آیلار 8 ساله هم گفته بود:«آن شب خانه یکی از دوستانم بودم.برای دوستانم در خانه شان کار آرایشگری انجام می دادم.دیر وقت بود که به خانه رسیدم.می دانستم که معمولا آیلار شب ها با دختر همسایه مان روی پشت بام می رود و بازی می کنند.چون شب های بندر خنک است،بچه ها بیشتر در طو.ل شب بیدارند و بازی می کنند و روزها