your browser not support this video

درخت غنچه برآورد و بلبلان مستند جهان جوان شد و یاران به عیش بنشستند حریف مجلس ما خود همیشه دل می برد علی الخصوص که پیرایه ای بر او بستند کسان که در رمضان چنگ می شِکستَندی نسیم گل بشنیدند و توبه بشکستند بساط سبزه لگدکوب شد به پای نشاط ز بس که عارف و عامی به رقص برجستند دو دوست قدر شناسند عهد صحبت را که مدتی ببریدند و باز پیوستند به در نمی رود از خانگه یکی هشیار که پیش شحنه بگوید که صوفیان مستند یکی درخت گل اندر فضای خلوت ماست که سروهای چمن پیش قامتش پستند اگر جهان همه دشمن شود به دولت دوست خبر ندارم از ایشان که در جهان هستند مثال راکب دریاست حال کشته عشق به ترک بار گفتند و خویشتن رستند به سرو گفت کسی میوه ای نمیاری؟ جواب داد که آزادگان، تهی دستند به راه عقل برفتند سعدیا بسیار که ره به عالم دیوانگان ندانستند