your browser not support this video

با توام راه شناس شب مه آلودم او که میرفت سفر گم بشود من بودم وای بر او که غمارش طلبد جانش را بشنود ساده خریدند رفیقانش را وای بر آتش حقی که به دارش بکشند آشنایان سنگ در کف انتظارش بکشند با توام وارث تنهایی و آوارگی ام شاهدت میگیرم بر همه ی زندگی ام وای بر اوج عقابی که به یک سنگ گسیخت لاک پشتی که از این جنگل سوزان نگریخت وای بر او که شود قاتل بیچاره ی خود بشنود وصله ی تهمت ز جگر پاره ی خود ♫♪♫ با توام راهی گنجشک دل کوچک من ماه تسخیر شده خفته بر پیچک من وای بر ما که در این دوره تسلل دردیم بت چو بشکست به دور تبری میگردیم شکوه از زخم تبر شیوه ی اجدادی ماست غم آزادگی ما همه ی شادی ماست با توام درنای خندیده به فرصت های کوچ بی هراس خیره سر رسته ز خواهش های پوچ وای بر اوج عقابی که به یک سنگ گسیخت لاک پشتی که از این جنگل سوزان نگریخت وای بر او که شود قاتل بیچاره ی خود بشنود وصله ی تهمت ز جگر پاره ی خود