گر خواهی که مانَد تو را اعتبار
و نگیرد اعتماد ز نزدت فرار
نَده ارج به بد اصل و تو ساده ها
بِنِه ارزشی بَر بزرگ زاده ها
بزرگ زادگان بَر خِرَد رویِ بَرَند
به مردم به چشمِ نکو می نگرند
زِ من گر نداری تو باور سخن
به کتابِ آن تاریخ نگاهی فِکَن
تو عیسی چنین گو ای کوهکی
خدا داد مُزدِ نیکان را نکی
م.عیسی عبدالصمد کوهکی