سال ۱۳۹۷ در پلیس راه رفسنجان خدمت میکردم. روزی با یکی از افسران سختگیر پاسگاه که به هیچکسی در تخطی از قوانین و مقررات رحم نمیکرد در حال گشتزنی در جاده سرچشمه بودیم که یک «ال نود» را با سرعت ۱۸۰ کیلومتر بر ساعت متوقف کردیم که طبق قوانین و مقررات راهنمایی و رانندگی؛ به علت سرعت حادثهسازش، علاوه بر جریمه، بایست خودرو به پارکینگ نیز منتقل میشد. خلاصه دستور ایست دادیم و جای آنکه ما از راننده طلبکار باشیم، انگار او به ما بدهکار شده بود و با ادبیات گستاخانه و صدای نکره و چهره برافروختهاش فریاد میزد: به چه حقی جلوی مرا گرفتید؟ اگر اجازه ندهید بروم برایتان گران تمام خواهد شد! چندین بار آمدم جوابش را بدهم که از بس گوشم از این حرفها پر شده بود، به حرفهایش بیاعتنایی کردم و منتظر ماندم افسر گشت خودرویش را به پارکینگ منتقل کند تا یاد بگیرد در برابر تخلفی که ممکن بود جان انسانی را به خطر بیاندازد دیگر گستاخی نکند. از طرفی نیز حرفهایش به من چه مربوط بود؟! برود با رییس پلیس راهور بحث کند؛ نه برای سرباز بیپناهی که هیچکاره است و از افسرش دستور میگیرد رجزخوانی کند. یکدفعه متوجه شدم افسر گشت با کمال تعجب ردش کرد و رفت! پرسیدم جناب سروان چه کاری بود کردید؟ بارها دیدهام اشک برخی رانندگان که تخلف سنگینی هم نداشتند را در آوردی که من ضامن میشدم تا بیخیالشان شوی. حال چه شده که سرعت ۱۸۰ کیلومترش را نادیده گرفتی؟! سروان گفت: ایشان رییس یکی از سازمانهای مهم شهرستان است که حتماً برای من و تو دردسر بزرگی ایجاد میکرد و برای همین بیخیالش شدم. امروز در فضای مجازی ویدیوی سیلی نماینده مجلس به سرباز بیچارهای که باید دو سال از بهترین عمر زندگی و جوانیاش را مجانی و بدون هیچ پشتوانهای برای حفظ م